سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رمان نیما و آهنگ جدید

صفحات روزنامه رو ورق زدم دیگه داشت حالم بهم میخورد .همش آهنگ جدید منشی زن ..تمام وقت و... اخه چرا یه کار به درد بخور واسه ما دانلود آهنگ جدید دخترای بدبخت پیدا نمیشه ...اااا ه ه اره دیگه منشی زن میگیرن تا میتونن ازشون کار میکشن... اونوقت نصف اون چیزی که دانلود آهنگ حقشومونه بهمون میدن بعد یکی دوماه هم میگن برو به سلامت ازت راضی نبودیم ... ای خدا این همه الکی رفتم دانشگاه , این لیسانس نقاشی به چه دردم میخوره اخه ؟ قربونت برم اقا جون اینم رشته بودوصیت کردی برم؟

رمان و آهنگ جدید نیما

خوب وصیت میکردی دکتری , مهندسی , چیزی بشم....اخه نقاشی هم شد کار؟ ازشکمم زدم از خوابم ازلباس از همه چیزم.... مگه عموی بدبختم چقدر دیگه میتونه جور منو بکشه؟ هان؟ توکه خودت شاهدی چه شبا که تا صبح نخوابیدمو با چشمای سرخ شده واسه این بچه پولدارای تنبل طرح زدم, نقاشی کشیدم , بلکه خرج این دانشگاه کوفتی رو با کمک عمو در بیارم مدرک بگیرم بلکه برم سر کار جبران کنم ...

اما کو کااااررر.... چیکار کنم تو بگوخدا جون ... هر جا میرم سابقه کار میخوان , پارتیه آهنگ جدید کلفت  میخوان ... که من فلک زده هیچکدومشو ندارم ...از دار این دنیای پر محبتت فقط یه عمو دارم با یه زن عمو که چشم دیدن منو نداره ... اگه خانوادمو ازم نگرفته بودی ...اگه مامان گلم و بابام زنده بود هیچ وقت وضع من این جور نبود ...اونوقت واسه اینکه سر بار کسی نباشم مجبور نبودم تو این سن دنبال کار تو هر خراب شده ای سر بکشم ...

مگه من بدبخت چند سالمه؟همش 23 سال حتی بچگی هم نکردم .. خودت شاهد بودی وقتی بچه های عموم با بچه های محل بازی میکردن من سر چهاراها فال میفروختم دست فروشی میکردم چون با همون بچگیم میفهمیدم کسی رو ندارم و باید رو پای خودم وایسم مگه تا کی عموم میتونه منو نگهدار؟ اون بدبختم از دست غرغرای زنش به تنگ اومده خدا جون چی کار کنم ؟ همون طور که داشتم با خدا حرف میزدم وبه طرف خونه عموم میرفتم چشمم به یه اگهی خورد. به یک اقا ی مجرد دارای مدرک لیسانس روانشناسی جهت مراقبت و پرستاری از یک کودک نیازمندیم. خواهشمند است افراد واجد و شرایط به ادرس زیر مراجعت فرمایند. آدرس: شیراز _ خیابان ارم _کوچه نسترن ... _قربون بزرگیت برم خدا حالا نمیشد یه دختر مجرد میخواستن؟

خسته و دلخور روزنامه رو با خشم مچاله کردم و تو کیفم جا دادم... هوا ابری بود .قطره های ریز بارون داشت به سر و صورتم میخورد .. حال آهنگ جدید غمگین بدی داشتم سرمو انداختم پایین با قدمای محکم روی برگای زرد و نارنجی توی پیاده رو شروع به راه رفتن کردم ....صدای نالشون از زیر پاهام میومد ...حس ارامشی بهم دست داد انگار داشتم همه دق دلیمو سر این برگای بیچاره خالی می کردم ...دلم بد جوری گرفته بود قدمامو اروم کردم وواسه خودم شروع کردم به خوندن: باز باران بی ترانه گریه هایم عاشقانه می خورد بر بام قلبم باورت شاید نباشد گم شدن در خاطراتت می زند سیلی به رویم یاد ایام تو داشتن مرده است در قلبم و روحم فکر آنکه با تو بودم با تو بودم... شاد بودم توی دشت آن نگاهت میزند اتش به جانم .... تو حال خودم بودم که خوردم به یه مرد میانسال ...

نزدیک بود بیفته تو جوب اب که بازوهاشو گرفتم ... پیرمرد عصبانی بازوشو از دستم کشید بیرون و با لهجه شیرازیش گفت: حواست کجان پسر جون می چیشو چارت نمبینه ...نزیک بو بندازیم تو جوب ازش عذر خواهی کردم و گفتم ولی من پسر نیستما دخترم.. مرد که کمی اروم شده بود عینکشو رو بینیش جا بجا کردو یه نگاه به سر تا پام انداخت و گفت: دخترم دختروی قدیم ... اخه ای چه سر وعضین بووی چیشی که تو سی خودت درست کردی؟؟؟

تو خو عین پسرا میمونی پیرمرد همونطور که سرشو تکون میداد به راه خودش ادامه داد و رفت یه نگاه به خودم کردم طبق معمول کفشای ورزشی مشکیمو پوشیده بودم. شلوار بگ خاکستری که عموم کلی ازش متنفر بود مانتوی کوتاه و کلاه دار مشکی که بیشتر شبیه پلیور مردونه بود تا مانتو شال خاکستری مو مدل گره ای پشت گردنم انداخته بودم و کلاه مانتوهمو روش پوشیده بودم موهای خرماییم مثل همیشه مدل رپ از زیر شال و کلاه بیرون بود . صورتمو تو شیشه ماشینی که کنار پیاده رو ایستاده بود نگاه کردم . انگار اولین بار بود خودمو میدیدم حق با پیر مرد بود من خیلی شبیه پسرا بودم... عموم میگفت تو شکلو قیافت بیشتر به بابات برده تا مامانت .... ابروهام پهن و کوتاه و دست نخورده بود ... چشمای عسلی درشتی هم داشتم که مژه های بلند و برگشته احاتش کرده بود ... بینیم متوسط و معمولی بود ...لبهامم قلبه ایو برجسته اما موهای ظریف پشت لبم یکم پسرونه جلوم میداد.